سجاده ای که دلش آسمان می خواست.

سلام که نام مبارک اوست.
سجاده ای که دلش آسمان می خواست.

خدا می داند چقدر دست به دامان زائران نور شدم.
رد همه ی کاروان هایی که به چشمه نور می رفت را گرفتم و به همه سلام دادم.
سلام دادم که به تو برسانند...
آن ها که بازگشته اند بی جواب بوده اند و آن ها که جواب گرفته اند هرگز باز نگشته اند.

بهانه های دلتنگی
مرا زیبا به خاطر بسپار...

تو را دارم هنوز

پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۳۴ ق.ظ



یا الله (۴)

۳۱ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۴۸ *** رک و راست ***
هم این شعر تون زیبا بود، هم شعری که در وبم نوشتید.
از حضورتون ممنون
ان شا ء الله بازم ببینمتون.
یاعلی
۳۱ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۲۸ بهانه بودن
به خدا تا اندازه ای امیدوار باش که جرات گناه کردن پیدا نکنی
و از اون تا اندازه ای بترس که از رحمت اون ناامید نشوی . . .
دوچیز مدهوشم میکند:
ابی اسمانی که میبینم و
میدانم که نیست و
خدایی که نمیبینم و
میدانم که هست ...
سلام...
زیبا...نقاش فقیر
التماس دعا 
یاعلی مددی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی