سجاده ای که دلش آسمان می خواست.

سلام که نام مبارک اوست.
سجاده ای که دلش آسمان می خواست.

خدا می داند چقدر دست به دامان زائران نور شدم.
رد همه ی کاروان هایی که به چشمه نور می رفت را گرفتم و به همه سلام دادم.
سلام دادم که به تو برسانند...
آن ها که بازگشته اند بی جواب بوده اند و آن ها که جواب گرفته اند هرگز باز نگشته اند.

بهانه های دلتنگی
مرا زیبا به خاطر بسپار...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشک» ثبت شده است


اشک زبان همه کشورهاست وقتی دلشکسته ای.
در مسجدی در آن سوی جهان به لهجه باران و به زبان گنجشک های بی آشیانه می گریم.
کیسه دعاهایم را از سرزمینی به سرزمینی می برم ، سرزمین استجابت دعا اما کجاست؟

عرفان نظرآهاری



نور
۰۱ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۱۷ ۰ یاالله